چند وقتیه دیگه باکو (آذربایجان) زندگی نمیکنم و فرصت نشده داستانش رو مختصر مفید بگم.
بطور خلاصه میگم، یه روز تصمیم گرفتم تجربه مستقل زندگی کردن خارج از کشور رو کسب کنم و چمدونم رو بستم رفتم آذربایجان باکو ، به کمک دوستی که اونجا بود یه خونه مبله تو یه جای خوب گرفتم و شروع به زندگی تو کشوری کردم که زبونشون رو بلد نبودم.
۳ ماه زندگی کردم و تجربیات جالبی داشتم که همراه با هزینه های تقریبی بهتون میگم شاید بدردتون بخوره فقط حواستون باشه مواردی که قیمتها رو به تومن نوشتم مربوط به همین بازهای هست که این مطلب رو مینویسم و قطعا تومن به منات/مانات خیلی بالا پایین میره.
اجاره خونه / مسکن در باکو :
اول اینکه خونه من تو یه بلوک روسی نشین بود و اکثرا روسی نشین بودن تو محله Narimanov، ساختار تقریبا شبیه بلوکهای اکباتان بود ولی نه با اون کیفیت. دلیلشم اینه که تو باکو «ظاهر» حرف اول رو میزنه بعد که وارد راهروها میشی نظرت عوض میشه. یعنی چی؟
یعنی اینکه شهرداری وظیفه نماسازی اکثر خونهها تو خیابونهای اصلی رو به با هزینه دولت به عهده داره و اصلا به شما اجازه نمیده دخالتی کنی، خونههای بلوکی و سازمانی مثل من هم اینجوریه که بلوک ساختارش کامل ساخته میشه، فضای داخل خونه بدون حتا تیغهکشی و هیچ جزئیاتی به صاحبخونه فروخته میشه و دست خود شخصه کدوم اتاق چی باشه و حتا یه اتاق کم یا اضافه کنه سر همین بدسلیقگی خیلی زیاد میبینید داخل خونهها مثلا تو یه مجتمع میری یه سری خونه ببینی، هر خونه کلا یه شکل دیگهست.
بدترین قسمت خونهها راهروها هستن، چرا؟ چون هزینه اولیه رو انبوه ساز انجام میده و صرفا یه راهرو سیمانی بیجون میسازه و اصلا وظیفه خودش نمیدونه زیباسازی رو و انقدر انتظار از دولت بالا رفته که میگن شهرداری باید بیاد تو راهروها رو درست کنه به ما چه! (از یه محلی شنیدم) اکثرا هم پول مشترک نمیزارن واحدها و وارد راهرو میشی هر در خونهای یه شکلیه دقیقا به همون دلیل که فضا به صاحبخونه فروخته میشه. یعنی تا یک متر جلوی در خروجی هیچی نیست و فروخته میشه و دست صاحبخونهست که چه دری بزاره و جلوی در رو موزاییک بزاره یا چی! اولش خیلی خندهدار و عجیبه ولی زندگی کنی عادی میشه براتون.
هزینهها ولی خیلی ارزونه به نسبت به ایران، من یه خونه تقریبا ۶۰ متری گرفتم یک خواب با تمام امکانات و وسایل تو یه جای نسبتا خوب غیرتوریستی ماهیانه با شارژ و قبضها و… ۵۵۰ مانات میدادم یعنی بدون پول پیش ماهی تقریبا ۱٫۱۰۰٫۰۰۰ تومن میدادم، البته این قیمت برای وضعیتیه که بخوای چند ماهه بگیری، اگه ماه به ماه بخوای بگیری یهو میشه ۷۰۰-۸۰۰ مانات.
پول قبضها خیلی بیشتر از ایرانه مثلا ماه اول قبض برق و .. اومد واسم نزدیک ۲۰۰ تومن شد که خیلی جا خوردم و بعدش شروع کردم صرفهجویی تو همه چیز و یهو شد ۱۰۰ تومن.
روشهای پرداخت قبوض خیلی راحت بود به نسبت ایران، تو سطح شهر اکثرا پر بود از دستگاههایی شبیه ATM ولی با هدف پرداخت قبوض و خرید شارژ و کارهای دولتی دیگه که خیلی راحت پرداخت میکرد، از همه جالبتر شارژ تلوزیون بود، تلوزین من کابلی کارتی بود و ماه به ماه مامور تلوزیون میومد دم در میگفت کدوم پکیج رو میخوای (بسته به تعداد کانال و …) انتخاب میکردم کارت میکشید واسم و میرفت و تلوزیون شارژ میشد.
اینترنت به نسبت به ایران قیمتی پایینتر و قویتر بود مثلا اینترنت ۱۰ مگ رو نزدیک ۵۰ تومن میدادم ماهیانه و اینکه هیچ محدودیت حجمی نداشت در کل. فیلترینگم بخاطر نظام دیکتاتوریشون داشت ولی فقط سایتهای سیاسی و خبری جهتدار از دید خودشون.
حمل و نقل در باکو :
اکثرا با اتوبوس و مترو جابجا میشدن، مترو واسه ۵۰ سال پیش بود و جزو اولین متروهایی بود که تو شوروی ساخته شده بود ، برای همین کیفیت خوبی نداشت، واگنهای قدیمی و پرسروصدا و شلوغ، البته به نسبت به تهران میگم.
هزینهها ولی کم بود خیلی مثلا با ۴۰۰ تومن سوار مترو یا اتوبوس میشدید.
هزینه تاکسی گرفتن مثل Uber هم اکثرا نهایت تا ۵مانات بود که میشه ۱۰ تومن.
تجربه استفاده از اوبر تو باکو خیلی خوب بود، خیلی ارزونتر از تاکسیها (که زیر ۵ مانات نمیگیرن) و هم ماشین مدل بالا بنز سری E و هم اپلیکیشن حرفهای و راحت.
🚕⚠️ اگه از Uber اوبر برای رفت و آمد میخواید استفاده کنید حواستون باشه وقتی منتظر ماشینی هستید که بیاد اگه دیر کرد کنسل نکنید چون نصف هزینه سفر میره تو حسابتون و تو سفر بعدی باید جریمه نصف سفر قبلی که کنسل کردید رو بدید!
خوراک و کافه و رستوران در باکو:
گوشت خیلی ارزونتر از ایران بود، اصولا تو کشورهای قفقاز گوشت خیلی ارزونه مثل گرجستان و ارمنستان و همینجا.
معمولا یک کیلو گوشت کمتر از ۲۰ تومن میشد بسته به جایی که میخریدی، میوهجات دونهای فروخته میشد و از ایران گرونتره، واقعا ایران از لحاظ خوراک نسبت به خیلی جاها ارزونتره چون خیلی سرزمین گستردهایه با انواع و اقسام باغها و مزارع و …
بیشترین خریدی که داشتن خودشون طی ماه گوشت و نون پنیر و ودکاست و اینها همیشه ارزونترن نسبت به همه چیز.
مثلا شما پیتزا یه رستوران آذری بخورید معمولا ۱۵ تومن نهایت بشه، تو برند جهانی برید تا ۳۰ تومنم شاید بشه، یا دنر رو از جای محلی بگیرید ۵ تومن میشه جای شیک و لوکس ۱۰ تومن. غذاها خیلی ارزونتره نسبت به ایران.
بهترین کافههای باکو رو گشتم چه محلی چه بینالمللی و باید اعتراف کنم واقعا دلم برای کافههای تهران تنگ شده. اینجا پر از باریستاهای بداخلاقی که قهوه بلد نیستن بزنن، شاید شانس من خوب نبوده تو انتخاب کافه و شاید چون فرهنگ چایی خوردن اینجا بیشتره رو قهوه مهارت کمتری دارن.
از آخرین باری که به باکو سر زدم رستورانای بزرگش تو جاهای توریستی یه پسورد اضافه شده بهشون بنام پسورد دستشویی! که رو فیشتون زده، میخوان جلوی استفاده عموم رو ازش بگیرن. قیمتها رو هم که میبینید، مثلا برای ۳ نفر غذا از KFC تقریبا شد ۲۵ مانات.
پوشاک و وسایل الکتریکی در آذربایجان:
از ایران و ترکیه جفتشون گرونتره. پوشاک که همه وارداتیه و تولید اصلا ندارن (حداقل به چشم من نیومد) و برندهای ترکی اونجا به نسبت ایران گرونتره و همچنین وسایل برقی و …، کلا تولید داخلشون ظاهرا خیلی ضعیفه برای خرید خونه هم رفته بودم بازار خیلی کالاهای ایرانی میدیدم.
اقتصاد آذربایجان:
کامل وابسته به نفت بودن تا ۷-۸ سال پیش که از ترس رکود بازار نفتی سریع شروع به تبلیغ توریسم کردن و کلا خیابونها و شهر رو زیر و رو کردن و کلی هزینه کردن برای گرفتن و جذب مسابقات جهانی مثل Euro Vision و مسابقه فرمول ۱ و مسابقات اسلامی آسیایی و …. همه اینها سرمایهگذاری بلند مدت برای جذب سرمایه خارجی بوده و هست، الان در دوره رکود نفتی به سر میبرن و اقتصادشون دچار مشکل شده.
حتا برای جذب توریسم خود بانک مرکزی واحد پولیشون رو شکست که بیشتر مسافر بیاد، مثلا ۳-۴ سال پیش هر مانات ۵-۶ تومن بود! که از دلارم بیشتر بود و اصلا نمیصرفید اروپایی هم بیان برای بازدید. الان تقریبا ۲٫۲۰۰ شده.
خیابونای باکو رو دارن حصارکشی میکنن، باکو داره آماده مسابقات فرمول ۱ میشه، این سری قراره ماریا کری و تارکان و یکی دیگه رو بیارن برای مراسم و کنسرت.
توسعه شهری و جاهای دیدنی :
باکو همیشه سعی کرده با ساختن ماکتی از بهترین جاهای دنیا خودش رو جذاب نشون بده. اینجا ونیز کوچیکه کنار بلوار ساحلی که یک دور با قایق میتونید تو جایی شبیه ونیز بزنید. یه قسمتی از شهرم در حال ساخت سمبل سیدنی استرالیاست.
بجز اون خیلی بناهای زیبایی ساختن و از معمارهای بزرگ کمک گرفتن که تو پست مربوط به سفرم به آذربایجان کامل نشون دادم و تعریف کردم.
سیاست :
در ظاهر برادر ترکیه و سعی در دنباله رو بودن اونها و همزمان سعی میکنن با روسیه و ایران دوست باشن چون جفتشون خطرهای مهمین واسشون و باز همزمان با آمریکا و اسرائیل قرارداد دفاعی میبندن. در واقع سعی میکنه به ثبات امنیتی برسن هرجور شده، از نظر ارتش و دفاعی ضعیف به نظر میرسن در مقایسه با کشورهای بزرگ همسایه، مثلا قرهباغ رو ۲۵ ساله از دست دادن و نمیتونن از ارمنستانیها بگیرن. قرهباغ روی نقشه داخل آذربایجانه ولی در حقیقت دست جمهوری خودمختار قرهباغه که اکثرا ارمنین و البته از نظر مساحتی یک چهارم کل آذربایجانه! این نشون دهنده این نیست که ارمنستان خیلی ارتش قدرتمندی نسبت به آذربایجان داره، صرفا نشون میده حامیهای خارجی ۲ کشور قدرتمندن و این باعث شده ادامه پیدا کنه این قضیه. شخصا امیدوارم زودتر این مسئله حل شه و هر دو کشور به تفاهم برسن.
سنت و مذهب آذربایجان :
اکثرا شیعه ولی در حقیقت مثل خیلی ایرانیها بیتفاوت به احکام دین، من باحجاب خیلی کم دیدم، دولت هم سکولاره و تبلیغش رو میکنه تا حدودی و آزادیهای اجتماعی در دسترس مردمه.
سبک زندگی و اخلاق آذریها :
سخت میشه باهاشون ارتباط برقرار کرد بیشتر همزبانها رو تحویل میگیرن و البته به نظر یه حس برتری نژادی نسبت به همزبانهای داخل ایرانشون دارن (طبق نظر دوست آذری داخل ایرانم). آدمای اکثرا خونسردین و تو باکو همه چیز آرومه و دعوا و سروصدا کم میبینید. قوانین رانندگی رو خیلی خوب رعایت میکنن و شما پاتون تو خیابون بزارید از چند متر جلوتر همه ماشینها کامل توقف میکنن، اخلاق بدشون تو رانندگی اینه عادت دارن برای اعتراض دستشون رو روی بوق نگه دارن و یهو برای مایی که عادت نداریم واقعا اعصاب خورد کنه.
دختراشون اکثرا شیک پوشن و به خودشون میرسن ولی پسراشون اندازه دخترها به تیپ و قیافشون اهمیت نمیدن.
اکثرا یه شغل معمولی با درآمد معمولی دارن و راضین، پانترک هم دارن ولی اونقدر زیاد نبودن که به چشم من بیاد، یه سریشون شاید به ایرانی بودنتون گارد بگیرن ولی چون کلا با ایرانیها فرق دارن و گرم نیستن شما نمیتونی تشخیص بدی کلا اینجورین یا چون فهمیدن خارجی هستی اینجورین، البته فقط خصلت آذریها نیست من کافههای روسی هم میرفتم همین بود، آدمای بداخلاق و سرد. شهر کافههایی خیلی خوشگلی داره ولی شاید بدترین قهوههای زندگیم رو همینجا خوردم.
معمولا وعدههایی غذاییشون توش گوشت هست و تفریح مرداشونم معمولا تو دورهمی و خوردن ودکا و آبجو و کشیدن قلیون خلاصه میشه.
با دوستی که چندین ساله اونجا زندگی میکنه هم حرف میزدم میگفت من بعد چند سال زندگی اینجا نتونستم باهاشون رفاقت کنم.
خوبی باکو اینه بهت احساس امنیت میده. حتا کسایی که چندساله اینجان میگن تا حالا کیف قاپی هم ندیدن و خیابونها معمولا پلیس تردد داره توش و همین یه حس خوب از شهره که امنیت داری.
در ضمن انگلیسی زیاد بلد نیستن و به مشکل قطعا میخوردید، آذری اردبیلی صحبت میکنن، روسی هم بلدن.
ویزا و اقامت آذربایجان :
سختترین و راحتترین جاش!
راحت میتونید از سایت evisa.gov.az/en اقدام کنید اینترنتی و ۲۳ دلار بدید و ۳ روز بعد صادر بشه ولی ولی ولی مشکل اینه ۱ ماهه صادر میشه، ور هر ماه باید از کشور خارج شید دوباره درخواست بدید و … یعنی هر ماه یه علافی یکی دو روزه دارید سر این. اقامتم میتونید بگیرید البته با خرید خونه و راههای دیگه که من سمتش نرفتم.
تو این پست توضیح دادم چجوری هر ماه از مرزهای مختلف خارج میشدم و دوباره وارد میشدم.
نتیجه گیری تجربه زندگی در باکو :
بطور خلاصه بگم من به هدفهام رسیدم.
هدفم زندگی تو یه شهر خوش آب و هوا، به دور از ترافیک و شلوغی، جایی که امنیت کامل باشه و آرامش داشته باشم رسیدم.
برای من مشکلی پیش نیومد، کسی با من بد برخورد نکرد، صرفا برای تمدید اقامت هر ماه اذیت میشدم، آزادیهای اجتماعیمم داشتم.
باکو اکثر اوقات بادهای شدید میاد که بعضی اوقات آزاردهنده هست ولی باعث میشه هوا تمیز باشه همیشه، معمولا ترافیک نمیبینی و اتوبوسها راس ساعت میان و میرن. احساس امنیت داری، تو خونه هم این حس رو داشتم درواقع دنبال این بودم کسی به کارم کاری نداشته باشه که همینجوری بود، کلا همسایه به همسایه کاری نداره، البته بلوک من روسی نشین بودن ولی شنیدم آذریها هم همین بود حتا سلامم به هم دیگه نمیکردن تو راهرو، با همه این اوصاف که به هدفهام رسیدم و راضی بودم ولی جایی نبود که بخوام زندگی بلند مدت کنم، تجربم رو کسب کردم و چمدون رو بستم و برگشتم ایران تا تابستون که مسیر زندگیم رو باز عوض کنم. :)
تعریفم از باکو؟ شهری با ظاهر زیبا و پیشرفته ولی در باطن با ساختار ضعیف و قدیمی.
دوست دیگهای نظر خودش رو اینجا در مورد مطلبی که نوشتم نوشته که شاید به کارتون بیاد (تاریخ نوشته دی ۹۸) :
سلام. حدود ۲ سال از این نوشته میگذره، ولی مینویسم شاید به درد کسی بخوره (مخصوصاً با این وضع کشورمون بعد آبان که تقاضا برای مهاجرت افزایش پیدا کرده). با بیشتر قسمتهای نوشته موافقم. اما باید در نظر داشت که زمان فروپاشی وضع خیلی بدتری داشتن و در مقایسه با اون زمان خیلی پیشرفت کردن (شاگرد تنبلی که ۰ میگرفت الان ۶ – ۷ میگیره). در مورد روحیاتشون ذکر چند مورد ضروریه: ۱- تنبلی: این ناشی از زندگی در سیستم کمونیستی و عادت به دخالت دولت در همه کارهاست. ۲- حس اعتماد به نفس آذری ها (و کلاً تمام ملتهایی که تحت سلطۀ روسها بودن و چند مورد قتل عام و تبعید شدن) توسط روسها کشته شده، طوریکه الان هم جرات حذف زبان روسی رو از سیستم آموزشی شون ندارن. یکی از نگرانی هاشونم تضعیف آمریکا و بلعیده شدن دوباره توسط روسهاست (در این مورد بهشون حق میدم). ۳- عاداتی مثل عرق خوری، رشوه و… ناشی از نفوذ فرهنگ روسی در کشورهای جدا شده از شوروی است.
در نهایت این کشور داره سلانه سلانه خودشو بالا میکشه و سعی در پیشرفت داره. شیعه هستن ولی به اندازۀ ایرانیا تعصب ندارن (به غیر از یه منطقه (نارداران) و مهاجرین اردبیلی تو باکو). سیستم حکومتی شون دیکتاتوریه، ولی دیکتاتورشون یه دیکتاتور سازنده هست (مثل محمدرضا شاه). ضمناً بیشتر هزینه ها صرف پایتخت میشه و بقیۀ کشور سهم زیادی از پیشرفت ندارن.
در آخر اگر قصد سفر به باکو رو داشتید میتونید از نقشه پایین قیمتهای هتلها و هاستلها رو در سایت Booking ببینید و برای رزرو اقدام کنید.
Booking.comقبلا تو ۲ پست جداگانه در مورد باکو صحبت کردم: یکی تجربه سفر هوایی و جاهای دیدنی باکو بود که میتونید ببینید، همینطور اگر قصد سفر زمینی به باکو رو دارید و میخواید ویزاتون رو تمدید کنید در موردش نوشتم.