همه چی از عصر شنبه ۲۱ مرداد شروع شد که موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، اولین زمین لرزه به بزرگی ۶٫۲ ریشتر به مرکزیت ورزقان و دومین زمین لرزه به فاصله ۱۱ دقیقه از نخستین زمین لرزه ساعت ۱۷٫۴ دقیقه به بزرگی ۶ ریشتر تبریز رو اعلام کرد و خبر این زلزله سریع در جامعههای مجازی مثل فیس بوک ، توییتر ، فرندفید و … بین کاربران پخش شد و همه منتظر خبرها و بازخورد های زلزله شده بودند که متاسفانه متوجه شدیم چندین روستا با خرابی صد در صد روبرو شده و تعداد زیادی کشته و زخمی مخصوصا در روستاهای ورزقان و اهر به بار اومده. خبرهایی که از خود تبریز رسید خوشبختانه نگران کننده نبود. بعد از شنیدن مصاحبه ی نماینده ی اهر و هریس و تقاضای وی برای کمک رسانی حضوری بر آن شدیم که بچه های مجازی با کمک همدیگه هرکاری از دستمون بر میومد انجام بدیم.
بخاطر اینکه تعداد روستاها خیلی زیاد بود و خیلی هاشون به راحتی در دسترس نبودن همه با اطلاع رسانیهای مختلف در جامعههای مجازی شروع به همفکری کردند، اولین حرکت تامین خونهای مورد نیاز زخمیها بود که با سر زدن به مرکز سازمان خون در خیابان وصال با صف عظیمی روبرو شدم و خب این خیلی خبر خوبی بود که همه داوطلبانه به کمک هموطنانشون اومده بودن و ساعت ها تو صف وایساده بودن برای خون دادن، اطلاع رسانی در فیس بوک ، توییتر و … جوری بود که با اُپراتور ها و پرستارها صحبت میکردیم میگفتند ۹۰ درصد کسانی که اینجان از طریق فیس بوک و جامعههای مجازی دیگه با خبر شدن و به اینجا مراجعه کردن.
قدم بعدی جمعبندی فکرها برای کمک به زلزلهزدهها بود که بچهها در اکیپهای مختلف خود جوش حاضر شدن از شهرهای مختلف بطرف مناطق زلزلهزده برند و دوستان دیگری که نمیتونند خودشون حضوری کمکهاشون رو به دست زلزلهزدهها برسونند به اکیپهایی که قصد رفتن دارند برسونند و به عنوان واسط عمل کنند. یکی از همون اکیپها که از توییتر شکل گرفته بود ما بودیم. دوشنبه تقریبا ساعت ۱ ظهر بود که دوست خوبم میلاد تماس گرفت و پیشنهاد داد که با ماشین شخصیش کمکهایی رو که داره رو به مردم برسونیم، ما هم اطلاعرسانی کردیم و با کمکهای نقدی و غیرنقدی تونستیم ماشین رو پر از مواد غذایی، بهداشتی، پزشکی بکنیم و به سمت تبریز حرکت کنیم.
اکیپهای موازی هم همزمان داشتند فعالیت میکردند و برای هماهنگی روستاها دورادور با هم در تماس بودیم. جزئیات ریزه کاری سفر خیلی هست که اگر بخوام تعریف کنم میترسم بخاطر زیاد بودنش قسمتهایی رو فراموش کن ، در مجموع میشه گفت در دور اول روزهای اقامت ما در تبریز و رفت آمد به ورزقان و اهر روستاها رو تا جایی که میتونستیم با پکیجهای غذایی و بهداشتی برای هر خانوار پوشش دادیم، عدد دقیق یادم نمیاد ولی حدودا ۴۰۰-۵۰۰ خانوار رو از این نظر حمایت کردیم ، خداروشکر در روزهای اول هلال احمر به موقع چادرها رو رسونده بود ولی مشکلات زیادی داشتند، مثل بیماری دامهاشون مثل تب برفکی، سردی هوا، امن نبودن جای خواب و جای دامهاشون جوری که تا صبح خیلیهاشون خواب نداشتند و چون فنس هم نداشتن نمیتونستند دامها رو سازماندهی کنند، مشکل استحمام و دستشویی هم بود همچنین جادهها هم نا امن شده بودند شنیدههایی به گوش میرسید که راهزنهایی هستند که تو جادهها کمین کردند برای خاورها ولی خوب ما ساعت ۹ شب به طرف روستای «بیرون دره» بودیم و واقعا جادهی نا امنی هم به نظر میرسید ولی خدارو شکر مشکلی پیش نیومد. مشکل خراب شدن آسفالت جادهها و جابجایی آسفالت هم خیلی سرعت کمکرسانی رو میگرفت.
سفر اول حدود ۶ روز با رفت و برگشت طول کشید که بدون کمک بچههای تبریز اصلا مقدور نبود چون اکثر روستاها مردمش فقط ترکی بلد بودند و واقعا نمیشد با زبان فارسی باهاشون ارتباط برقرار کرد. بعد از این سفر و نیازسنجی و مشاوره با اکیپهای موازی به این نتیجه رسیدیم که از نظر مواد غذایی تامین شدند و مشکل اساسیشون که خودشون هم اشاره میکردن سردی هواست که تا یک ماه دیگه احتمال بارش بارون و برف خیلی زیاده و احتمال بسته شدن جادهها هم هست و اینها هم که فعلا جز چادر سرپناهی ندارند قطعا به مشکل میخوردند.
صحبتهایی بود در مورد ساخت خونه ولی هزینش خیلی بالا بود که با توجه به شنیدهها قرار بر این شده بود که ۱۴ میلیون وام به خانههای صد در صد خراب شده با سود ۴ درصد بدن و ۲ میلیون وام بلاعوض. ولی خوب تا پی ساختمون ریخته بشه و پروسه اداریش تموم بشه خیلی طول میکشه که ما بر این شدیم نیاز گرماییشون رو تامین کنیم که با صحبت با خود محلیها و مشورت با اکیپهای دیگه به این نتیجه رسیدیم بهترین گزینه براشون علاالدین (والور) یا به قول خودشون پیتَلَ هست که با نفت کار میکنه و طبق گفته خودشون سهمیه ی نفت دارن می تونن نفت رو تهیه کنند. در سفر اول ۶ روز در بازار تبریز هرچی گشتیم بیشتر از ۴۲ علاالدین برای چادرهای زلزلهزدهها گیر نیوردیم که مجبور شدیم همونا رو بخریم و پخش کنیم همراه با چیزهای دیگه .
برای تامین علاالدین بر این شدیم به تهران برگردیم و در بازار تهران با کمکهای نقدی دوستان هرچقدر میشه تهیه کنیم و برگردیم که بعد از یه استراحت ۲-۳ روز در تهران بخاطر کم خوابیها و تغذیه نامناسب خودمون یکم ریکاوری کردیم و با قیمت کردن از تولیدیهای مختلف یک مدل علاالدین یا همان والُر خریدیم که با پولی که در دست داشتیم حدود ۶۰۰ تا شد که با باربری به تبریز فرستادیم و بعد از اونجا از تبریز با کمک بچههای تبریز به روستاهایی که گرمایشی نداشتند رسوندیم در واقع ۶۰۰ چادر یا ۶۰۰ خانوار گرم شدند.
دو مدل خوب بود یک مدل علاالدین سایز بزرگ قیمت گرفتیم ۲۱ تومن بود، یه مدل دیگه والُر کوچیک که طبق گفته خود فروشنده همون گرمایش رو داشت ۱۲۳۰۰ رو تعداد گرفتیم.
سفر دوم هم حدودا ۴ روز به طول انجامید که بیشتر علاالدین و پتو پخش کردیم.
دیروز (۱۳ شهریور ) دوستان تماس گرفتند گفتند بارون شروع به باریدن کرده و هوا به شدت سرد شده و گزارش شده هنوز خیلی جاها وسایل گرمایشی ندارد که اگه خدا بخواد در تلاشیم دوباره طبق نیازسنجی کمکها رو جمع کنیم و با خاور به سمت روستاها بریم.
در مورد کل هزینه کمکها و هزینه خرجها ترجیحا به دلایلی در این متن بطور عمومی صحبتی نمیکنم ولی کسانی که کمک کردند خبر بدن براشون ایمیل خواهم کرد.
با سپاس فراوان از بچههایی که در تهران و شهر های دیگه به جمع آوری کمکهای نقدی و غیرنقدی و ارسالشان به ما کمک کردند : رامین، سالار، اسما، خشایار، ساناز، باران، حسین، سیما، جواد و دهها نفر دیگه که کمک کردن بهمون و واقعا یادآوری تمام اسمها واسم کار سختیه.
با سپاس از بچه های تبریز که اگه کمکشون نبود ما هیچ کاری از پیش نمیبردیم : کیقباد، رضا، بهزاد، مسعو ، حمید، دانیال و…
چیزهایی که تهیه کردیم:
پکیج های غذایی : برنج، روغن، چایی، قند، کنسرو، شکلات، تن ماهی ، حلوا شکری و …
پکیج های بهداشتی : نوار بهداشتی ، دستمال کاغذی، پودر، صابون، مایع ظرفشویی و …
بقیه چیزها : چراغ قوه، پوشک بچه، پستونک، شیشه شیر بچه، کبریت، قابلمه، ماهیتابه، شیر خشک، آب معدنی، لباسهای زنونه/مردونه/بچگونه ، لباس زیر، نون، کیک بیسکویت پفک و … برای بچهها ، پتو ، زیرانداز و …
* به هر خانوار یک پکیج غذایی و بهداشتی میدادیم (شاید محتویات بستهها زیادتر بوده در مواقعی هم شاید یکی دو قلم به دلیل کم اوردن کم بوده)
بقیه خورده چیزها رو نسبت به خواسته خانوار تحویل میدادیم چادر به چادر.
توصیه برای شمایی که قصد کمک کردن دارید:
۱ – حتما با یک ترک زبان و راه بلد به روستاهای محروم مراجعه کنید. ( می تونید نقشه رو از اینترنت و یا هلال احمر تهیه کنید )
۲ – در روستاهایی گزارش وبا شده طبق شنیدهها حتما ماسک با خودتون ببرید و ژل ضد عفونی کننده همراه داشته باشید.
۳ – قبل از خرید و تهیه لوازم روستاهای مورد نظرتون رو انتخاب کنید تعداد خانوارها رو در بیارید نیازسنجی کنید طبق نیاز هاشون اقلام مورد نیاز رو بخرید.
۴ – با کسانی که فعال هستند در مناطق و هلال احمر مشورت کنی و اطلاعات بگیرید.
۵ – سعی کنید تک ماشین نرید با دو سه تا ماشین برید برای اطمینان هم برای امنیت هم تعداد نفرات بیشتر کار شمارو برای توضیع کردن راحت تر میکنه.
۶ – در خیلی روستاها محلیها مراجعه می کردند می گفتن بعضی چادر ها یک سری سودجو هستند که از جاهای دیگه اومدن و چادر گرفتن که از منابعی که اینجا میاد سوء استفاده کنند، پس قبلش هماهنگیهای لازم رو با دهدار یا محلیها انجام بدید.
۷ – طبق مشاهدات شخصیم روستاهای ورزقان خیلی بیشتر از روستاهای اهر و هریس آسیب دیدند.
۸ – از روستاهایی که دور هستند و مسیر های سختی دارند غافل نشید. ( اکیپ ما به این صورت عمل می کرد که از آخر به اول شروع به پخش میکرد چون روستاهای اول معمولا اشباع شده بود از کمکها)
اسم روستاها : گونجیک ، برمیس ، کسانق ، صومعه دل ، دغلاین اولیا و سفلی ، بیرون دره و خیلی روستاهای دیگه که متاسفانه وقت نشد یادداشت کنیم.
واقعاً خسته نباشی مرد :)
هم تو هم بقیه بچه ها ….
مرسی تارا جان وظیفه بود :)
خسته نباشی بابک جان
مخلصم حامد جان :)
خسته نباشی بابک جان، گزارش کاملی بود :)
امیدوارم ک هکامل بوده باشه می خواستم از چند تا سایت هم نام ببرم یا اشخاص رو با اسم کامل نام ببرم گفتم شاید دوست نداشته باشند :)
عالی آفا عالی
منم ی چیزایی نوشتم http://snond.com/blog/?p=11
دستت درد نکنه حمید کاشکی زودتر میدادی تو همین مطلب میزاشتم از اول ،خسته ام نباشی :)
سلام خسته نباشید لطفا در مورد نحوه جمع آوری کمک ها برای مرحله بعد با ایمیل هم اطلاع رسانی کنید.ممنون
سلام.چشم حتما امیر جان خبر میدم :)
دمتون گرم
مخلصم آقا :)